یگان ۵۲۱

وبلاگ بچه های یگان ۵۲۱ از مرکز آموزش ۰۱ نزاجا

یگان ۵۲۱

وبلاگ بچه های یگان ۵۲۱ از مرکز آموزش ۰۱ نزاجا

بی مقدمه

                                                  

                                                دوستان سلام 

 

 

ابتدا جا داره  عید قربان رو به خودتون و خانواده ی محترمتون تبریک بگم. 

 

یه تسلیت کوچیکم به داداش محمدم بابت اون اتفاق ناگوار می گم. 

 

می خوام امروز یه خاطره ی جالب براتون تعریف کنم که به خودتون افتخار کنید. 

امروز محل خدمت بودم که چندتا افسر جدید برامون اومد. خلاصه بهشون تبریک و خیر مقدم گفتیم و یکم قدیمی بازی در آوردیم  

 این بچه ها هنوز اسم من رو نمی دونستنَ نزدیک ظهر بود که فرماندم یه سرباز فرستاد که صدام کنه برم پیشش. سرباز اومد گفت جناب خاکی فرمانده کارتون داره َ دیدم یهو این افسرای جدید با بهت و حیرت به من نیگاه می کنن و گفتن کریم خاکی شمایین؟؟؟؟ 

گفتم آره َچطور مگه؟؟  

گفت ما از طریق اینترنت اسم شما رو دیدیم و با وبلاگتون آشنا شدیم. آرزومون بوده که دوستیهای ما هم مثل شما گرم بمونه و خلاصه کلی خوشحال شدن که یک نفر رو اونجا می شناختن و....   

 

راستی یه توصیه هم براتون دارم:

 

اگه یه روز رفتین داروخونه حواستون باشه فروشنده دستش تو جیبش نباشه. چون بعضی وقتا دستش تو جیبشه و میگه: 

اینو روزی سه بار بخور. 

اینو بمال. 

اینو شبا قبل خواب زیر زبونت بذار. 

اینو بجو. 

اینو شبا فشار بده یه قطرشو تو چشات. 

و اینو بخور واسه گلوت خوبه...

 

 

با یه شهر به خدا می سپارمتون:  

 

دیگر دلم برای خیالتان هم تنگ شده است ..

صحبت از دلتنگیه خودم نیست ...

صحبت از خیالهای پریشان است که هر لحظه سراغتان  را می گیرد...

صحبت از رخوت سنگینیست که سر تا پای خیال خاکستری من را با خود به بیکرانه وجود می برد ...

در پریشانی خیال گم شدن هم حرف تازه ای نیست ...

دلم به اندازه ی وسعت نگاهتان و دل دریایتان غریب است ... 

 

                                                                                        یا علی

 

یادش بخیر

درود بر تمامی دوستان عزیز با معرفت و حتی دوستان بی معرفتی که سری به اینجا نمی زنند.


قبل از شروع بگم اینهایی که باعث بردن کشکی استقلال شدند محارب و ضد نظام و ضد انقلاب هستند و باید از دم فرستاده بشن کهریزک یا به مدت یک ماه شب کنار تختی بخوابن که شهرام بالا خوابیده باشه و کریم پایین .... آخه دیشب چندتا sms ببخشید همون پیام کوچولو یا پیامک یا پیام کوتاه خلاصه هر کوفتی که اسمش هست اومده بود که می گفت آقا بیانیه دادند و گفتن استقلال هیچ غلطی نمی تواند بکند ... !!!


دلم واسه تک تک بچه ها تنگ شده از امروز می خوام تو هر پست چندتا از عکس های رژه ی  روز سر دوشی رو که حسابی حال فرمانده عزیزمون رو گرفتیم اینجا بندازم تا تجدید خاطره ای بشه از همت و غیرت کل یگان ۲۱

عکس ها رو تو قسمت ادامه مطلب میفرستم تا هرکی دوست داشت بره بگیره ....


پ.ن1:داداش کریم کرتیم!حاجی حالا درست خدمتی داره دکتر میشه ولی به فکر بقیه بچه ها هم باش اون سوال ها همه در حد دکتر خدمتی بود بقیه بچه ها که دیدی نمی تونن جواب بدن داداش ...

پ.ن2: عکس های این هفته ، عکس های فرماندهان گردان و یگان و 3 تفنگدار یگان هست که هر وقت این عکس محمد تیموری رو می بینم نا خوداگاه خندم می گیره


ادامه مطلب ...

مسابقه ی بزرگ ۵۲۱

 

در صورت تمایل می توانید در مسابقه ی زیر شرکت کنید و به سوالات پاسخ دهید 

 

۱.انواع پتو را نام برده وپتو شتری را تعریف کنید؟ 

 

۲.کلیدر چیست و انواع آن را تعریف کنید؟ 

 

۳.جواب با کدام هنگ است؟ 

 

۴.انواع گرت را نام ببرید؟ 

 

۵.پوتین جیست و بند آخر از کدام سوراختان رد می شود؟  

 

۶ .کاربرد شیلنگ در یگان امداد چیست جناب؟   

 

۷ . چند نفر از ارازل ۵۲۱ را با رسته ی آنها شرح دهید؟  

 

در صورت عدم موفقیت در این مسابقه تجدید دره می شوید و در صورت موفقیت به مرحله بعد راه پیدا می کنید.

تلنگر

من تمنا کردم

که تو با من باشی

تو به من گفتی

هرگز هرگز

پاسخی سخت و درشت

و مرا غصه این هرگز کشت ۰۰۰ 

 

با عرض سلام و ادب خدمت دوستای گلم. 

امیدوارم هرجا که هستید شنگول باشید و اوضاع بر وفق مرادتون باشه. 

دلم واسه تک تکتون حسابی تنگ شده و بدونید خاطرات خوب 01 همیشه تو خاطرم می مونه.  

اگه یه مدت ناپیدا بودم ازتون عذر می خوام. مخصوصا از تو محمد جان و قول میدم کم کاری مو با شب کاری جبران کنم 

 

دلم واسه ایوب/ابوذر/احمد حلاج/دکتر/سلگی/میلاد/شهرام/خدمتی و.... باید اسمه همه رو بیارم  واقعا پر می کشه. 

 

بچه ها حیف دوستیمونه, بیشتر بیاین 

                                                                          

 

این شعرم تقدیم به همتون:   

بیا وقتی برای عشق غوغا می کند احساس 

به روی بغض حسرت گاز اشک آور بیاندازیم 

بیا خود بیاندیشیم اگر یک روز تمام جاده های عشق را بستند 

اگر یکسال چندین فصل برف بی کسی آمد 

اگر یک روز نرگس در کنار چشمه غیبش زد  

اگر یک شب شقایق مرد 

تکلیف دل ما چیست؟ 

و من احساس سرخی می کنم چندیست  

و من از چند شبنم بیشتر خوابم,نزول عشق را دیدم

چرا بعضی برای عشق دلهاشان نمی لرزد 

چرا بعضی نمی دانند که این دنیا به تار موی یک عاشق نمی اززد 

چرا بعضی تمام فکرشان ذکر است 

و در آن ذکر هم یاد خدا خالیست  

و گویی میوه اخلاصشان کال است

    یا علی

 

مدارک پایان خدمت

جناب سروان های عزیز حال و احوالتون چطوره ؟ 

 

این کریم موتور ما هم که مشغول کارهای خودش شده و چند وقتی هست اینجا غیبت داره .... باید به خاطر این غیبتش تو مراسم صبحگاه مشترک این هفته واسش اضافه خدمت اعلام بشه

امروز به کریم زنگ زدم واسه همه سلام رسوند و گفت ایشالله به زودی میاد

امیر فرهمند عزیز هم که چند روز پیش تماس گرفت و خوشبختانه از جایی که خدمت میکنه راضی هست ضمنا یه عکس هم از گل سر سبد یگان جناب سروان حیدری فرستاد که لینکش تو قسمت نظرات پست قبلی هست .

بچه های امریه ای که مدارک پایان خدمت رو به ستاد کل ( لویزان) هنوز تحویل ندادند حواسشون باشه که آخر این ماه مهلت ۳ ماهه ای که تعهد داده بودیم به پایان میرسه . برای ارسال مدارک هم باید برید ساختمون ۴ طبقه تو طبقه دوم کارهاتون رو انجام بدید ...

یادتون نره که حتما باید با لباس نظامی برید .

و اما مدارک پایان خدمت :

عکس ۲*۳ زمینه سفید با لباس نظامی به همراه درجه و رسته ابلاغی ۸ قطعه

پوشه و گیره ۳ عدد

کپی شناسنامه و کارت ملی ۳ عدد

کارت گروه خونی

 


پ.ن1 : چند وقت پیش یک ایرانی داخل بانکی در منهتن نیویورک شد و یک بلیط از دستگاه گرفت. وقتی شمارش از بلندگو اعلام شد بلند شد و پیش کارشناس بانک رفت و گفت که برای مدت دو هفته قصد سفر تجاری به اروپا را داره و به همین دلیل نیاز به یک وام فوری بمبلغ 5000 دلار داره ، کارشناس نگاهی به تیپ و لباس موجه مرد کرد و گفت که برای اعطای وام نیاز به قدری وثیقه و گارانتی داره.. و مرد هم سریع دستش را کرد توی جیبش و کلید ماشین فراری جدیدش را که دقیقا جلوی در بانک پارک کرده بود را به کارشناس داد و رئیس بانک هم پس از تطابق مشخصات مالک خودرو بالاخره با وام آقا موافقت کرد آنهم فقط برای دو هفته! کارمند بانک هم سریع کلید ماشین گرانقیمت را گرفت وماشین به پارکینگ بانک در طبقه پائین انتقال داد .

خلاصه مرد بعد از دو هفته همانطور که قرار بود برگشت 5000 دلار + 15.86دلار کارمزد وام رو پرداخت کرد.
کارشناس رو به مرد کرد و از
قول رئیس بانک گفت :

" از اینکه بانک ما رو انتخاب کردید متشکریم"

و گفت ما چک کردیم ومعلوم شد که شما یک مولتی میلیونر هستید ولی فقط من یک سوال برام باقی مانده که با این همه ثروت چرا به خودتون زحمت دادین که 5000 دلار از ما وام گرفتید؟
ایرونی یه نگاهی به کارشناس
بیچاره کرد و گفت:
تو فقط به من بگو کجای نیویورک
میتونم ماشین 250.000 دلاری رو برای 2 هفته یا اطمینان خاطر با فقط 15.86 دلار پارک کنم .....